نام کوهی است از ولایت ماوراءالنهر. (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا). کوهی است در ماوراءالنهر که بعظمت مثل بوده است. (فرهنگ فارسی معین). و نیز رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 171 شود: همچون کلاهگوشۀ نوشیروان مغ برزد هلال سر ز پس کوه بیدواز. روحی ولوالجی. بر جود تو حباب بود بحر قیروان بر حلم تو پشیزه بود کوه بیدواز. رضی الدین نیشابوری
نام کوهی است از ولایت ماوراءالنهر. (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا). کوهی است در ماوراءالنهر که بعظمت مثل بوده است. (فرهنگ فارسی معین). و نیز رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 171 شود: همچون کلاهگوشۀ نوشیروان مغ برزد هلال سر ز پس کوه بیدواز. روحی ولوالجی. بر جود تو حباب بود بحر قیروان بر حلم تو پشیزه بود کوه بیدواز. رضی الدین نیشابوری
دهی از دهستان قلعه حاتم است که در شهرستان بروجرد واقع است و دارای 1073 تن سکنه است، جمع واژۀ بنت، یعنی دخترو آن مؤنث ابن نیست بلکه صیغۀ جداگانه است و منسوب بدان بنتی و بنوی درآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد) : حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من زان تو خوانند هرکس هم بنات و هم بنین. منوچهری. کس نیارد یاد از آل مصطفی در خراسان از بنین و از بنات. ناصرخسرو. دیدی قضای مرگ برون رفتن از جهان نا دیده چهرۀ تو بنین و بنات تو. مسعود سعد. از نفایس ذخایر و زواهر جواهر و بنات و معادن... چیزی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 274). و دایۀ ابر بهاری را فرمود تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. (گلستان). گر اقتضای زمان دور باز سر گیرند بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین. سعدی
دهی از دهستان قلعه حاتم است که در شهرستان بروجرد واقع است و دارای 1073 تن سکنه است، جَمعِ واژۀ بنت، یعنی دخترو آن مؤنث ابن نیست بلکه صیغۀ جداگانه است و منسوب بدان بِنْتی و بنوی درآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد) : حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من زان تو خوانند هرکس هم بنات و هم بنین. منوچهری. کس نیارد یاد از آل مصطفی در خراسان از بنین و از بنات. ناصرخسرو. دیدی قضای مرگ برون رفتن از جهان نا دیده چهرۀ تو بنین و بنات تو. مسعود سعد. از نفایس ذخایر و زواهر جواهر و بنات و معادن... چیزی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 274). و دایۀ ابر بهاری را فرمود تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. (گلستان). گر اقتضای زمان دور باز سر گیرند بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین. سعدی
مرکّب از: بی + ساز، مقابل ساخته، بی برگ، مرد بی ساز و برگ، (یادداشت مؤلف)، مرد بی ساز و سلاح، عطل، (منتهی الارب)، رجوع به ساز شود، - بی ساز و سامان، ناآماده و غیرمستعد و نامهیا، (ناظم الاطباء)، -، بی آبرو و رسوا، (ناظم الاطباء)، مفعول که به رسوائی کشیده شده است، و رجوع به بی سیرت کردن و رجوع به سیرت شود
مُرَکَّب اَز: بی + ساز، مقابل ساخته، بی برگ، مرد بی ساز و برگ، (یادداشت مؤلف)، مرد بی ساز و سلاح، عُطُل، (منتهی الارب)، رجوع به ساز شود، - بی ساز و سامان، ناآماده و غیرمستعد و نامهیا، (ناظم الاطباء)، -، بی آبرو و رسوا، (ناظم الاطباء)، مفعول که به رسوائی کشیده شده است، و رجوع به بی سیرت کردن و رجوع به سیرت شود
آنکه بر روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیزی کند. شخصی که عملیات آکروباسی روی بند انجام دهد. ریسمان باز. (فرهنگ فارسی معین). رسن باز. آنکه بر طناب وبندی در هوا کشیده رود و اعمال غریبه بر بند کند
آنکه بر روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیزی کند. شخصی که عملیات آکروباسی روی بند انجام دهد. ریسمان باز. (فرهنگ فارسی معین). رسن باز. آنکه بر طناب وبندی در هوا کشیده رود و اعمال غریبه بر بند کند
مأخوذ از فرانسه. ملحی که از اسیدبنزوئیک حاصل گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). بنزوآت دو سدیم 144/04 = C6H5CooNA افیسینال گرد سفید انیدر (خشک) است. محلول یک در ده آن خنثی و یا در مقابل تورنسل کمی قلیایی میباشد. در 1/8 قسمت آب 20 زینه و 1/4 قسمت آب جوشان و 49 قسمت الکل 90 زینه و 3/5 قسمت گلیسیرین محلول است. (کارآموزی داروسازی ص 143)
مأخوذ از فرانسه. ملحی که از اسیدبنزوئیک حاصل گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). بنزوآت دو سدیم 144/04 = C6H5CooNA افیسینال گرد سفید انیدر (خشک) است. محلول یک در ده آن خنثی و یا در مقابل تورنسل کمی قلیایی میباشد. در 1/8 قسمت آب 20 زینه و 1/4 قسمت آب جوشان و 49 قسمت الکل 90 زینه و 3/5 قسمت گلیسیرین محلول است. (کارآموزی داروسازی ص 143)